بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی The Last of Us Part II

نقد و بررسی بازی The Last of Us Part II (قسمت دوم ) ( با اسپویل داستانی ) / انتهای بیهوده‌ی مسیر انتقام

همانطور که در قسمت اول این بررسی (بررسی بازی The Last of Us Part II /مسیرِ بی پایانِ انتقام) خواندید قصد داریم تا در دو قسمت یکی بدون هیج اسپویل (اینجا) و دیگری با اسپویل (متن پیش رو) بررسی بازی The Last of Us Part II را انجام دهیم. در متن پیش رو با مطلب ” بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی The Last of Us Part II ” با سایت ساعت هفت همراه باشید.

در صورتی که به دنبال متن بدون اسپویل هستید به >>> نقد و بررسی بازی The Last of Us Part II (قسمت اول) (فاقد هرگونه اسپویل داستانی) مراجعه کنید. متن پیش رو شامل اسپویل است.

بازی The Last of Us

بخش اول… بازی Last of Us شماره‌ی اول ( بررسی داستان بازی Last of Us Part II )

اولین نکته‌ای که در هنگام انجام بازی The Last of Us Part II آن را تجربه خواهید کرد، تفاوتیست که بازی از نظر طعم و حس نسبت به شماره‌ی پیشین خود دارد…

خاطره‌ی برخی بازی ها به قدری ماندگار است که به بخشی از زندگی ما تبدیل می‌شوند. یکی از همین بازی ها Last Of Us بود. بازیی که با شخصیت های دوست داشتنی و دیالوگ های ماندگار و حس بی نظیری که در بین شخصیت‌هایش وجود داشت ، برای همه‌ی ما ماندگار شد‌. اگر بخواهیم یک بازی دنباله دار را با بازی دیگری مقایسه کنیم بهتر است اول با شماره قبلی‌اش آن را بر روی ترازو بگذاریم‌. اگر به طور خلاصه بخواهیم مقایسه کنیم اگر شما عاشق شماره‌ی اول باشید و آن اتمسفر منحصر به فرد ، شخصیت‌های دوست داشتنی و ارتباطات شخصیت‌ها با هم را با پوست و استخوان لمس کرده باشید. در ابتدای بازی مسلما در ته قلبتان از اتفاقات مخصوصا شروع شماره‌ی دوم بازی خوشحال نخواهید شد و آن پیوندی که با شخصیت ها برای ادامه‌‌ی بازی باید ایجاد کنید را در شماره‌دوم نخواهید یافت. اما کم‌کم متوجه می‌شوید این بازی یک میوه با طعم کاملا متفاوت است. اگر شماره‌ اول در مورد بقا، پیوند‌های عاطفی و درک زیبایی‌های ناشناخته بود. شماره دوم در مورد خودشناسی، انتقام ، کینه‌ورزی ، خشونت و عواقب همه‌ی اینها در دنیای پیرامونمان است.

به جز داستان بازی که کاملا به سلیقه شما بستگی دارد تمام پارامتر‌های بازی نسبت به شما‌ره اول پیشرفت قابل ملاحظه‌ای را به خود دیده است که در ادامه‌ی متن با این پارامتر‌ها بیشتر آشنا خواهید شد. (بر خواندن بخش های دیگر به بررسی بازی The Last of Us Part II /مسیرِ بی پایانِ انتقام مراجعه کنید.)

بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II

بخش دوم داستان و شخصیت ها در بازی شماره دوم ( بررسی داستان بازی Last of Us Part II ) (شامل اسپویل داستانی)

همانطور که می دانید شماره اول بازی در مورد ماجرای سفر الی و جوئل در دل دنیای آخر و زمانی با هدفِ نجاتِ دنیا و ساخت واکسنی برای مقابله با یک همه گیری در سطح وسیع بود. دنیایی که سالها دچار یک عفونتِ انگلی قارچی به نام Cordyceps Brain Infection (عفونت مغزی Cordyceps ) شده بود. بیماری که به سرعت به دیگران منتقل می شود و به سرعت کنترل مغز فرد را در اختیار در آورده و آنها را به شکلِ زامبی‌های خطرناک و مرده‌های متحرک (بررسی فصل دهم سریال walking dead / تا قسمت پانزدهم) در محیط باقی‌ می گذارد. اما الی به صورت کامل به این قارچ مصون بود و همین جرقه‌ی امید برای ساخت یک واکسن برای نجات بشریت به شمار می‌رفت. الی و جوئل در تمام طول مسیر با مشکلات می جنگند تا به مقصدشان برسند تا دنیا را نجات دهند اما…

       اگر بگویند واکسنی که دنیا را نجات می‌دهد بوسیله‌ی مغز فرزندتان ساخته می شود و این باعث نجات دنیا ولی مرگ عزیزتان می‌شود واقعا چه انتخابی می‌کنید؟

جوئل در طی مسیرِ سفرش با الی به قدری به او وابسته می‌شود که الی به نوعی به دختر نداشته‌اش (دختری که در ابتدای بازی کشته می‌شود) تبدیل می شود. (به نوعی بازیکن نیز این حس را با تمام وجود درک می‌کند.) حال در انتهای بازی وقتی که پای نجات دنیا یا نجات دخترش(الی) در میان است او الی را انتخاب می کند. بگذارید خودمان به همان لحظه برگردیم و خود را جای جوئل بگذاریم. اگر بگویند واکسنی که دنیا را نجات می‌دهد بوسیله‌ی مغز فرزندتان ساخته می شود و این باعث نجات دنیا ولی مرگ عزیزتان می‌شود واقعا چه انتخابی می‌کنید؟ هیچ‌کسی نمی تواند واکنش احساسی خود را کنترل کرده و مطمئنا کاری را انجام می دهیم که جوئل انجام داد. شاید در ته قلبمان می‌دانیم که نجات یک نفر به نجات تمام دنیا ارجعیت ندارد و ما مسیر اشتباهی را طی کرده‌ایم اما باز اگر زمان هم به عقب برگردد نمی توانیم از جان عزیزمان بگذریم و دوباره حرف قلبمان را گوش خواهیم داد…اما مطمئنا انتخاب‌هایمان عواقب جبران ناپذیری به دنبال دارد و جوئل در هنگام نجات الی دست به قتل‌هایی می‌زند و دکتری را می‌کشد که تنها امید دنیا برای ساخت واکسن بود….

حال سال ها گذشته و الی و جوئل در شهر جکسون در سیاتل در کنار برادر جوئل یعنی تامی و مردم شهر زندگی آرامی را سپری می کنند. اما یک اتفاق در اوایل داستان زندگی آرام آنها را متلاطم می‌کند و موجی از نفرت و انتقام به دنبال خود به راه می‌اندازد که تمام داستان شماره‌ی دوم بازی در مورد این کینه و انتقام است…

بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II

ما شخصیت هایی داریم‌که عاشقان هستیم ولی این را نمی‌توانیم کتمان کنیم که هیچ کدام خوب و مثبت نیستید و هر کس در این داستان عقاید خودخواهانه‌ی خود را دنبال می‌کند. جوئل شخصیت دوست داشتنی برای همه‌ی طرفداران بازیست و ما به عنوان شخصیت اصلی شماره‌ اول همیشه عاشق او خواهیم ماند اما واقعیتِ تلخ اینجاست که او با نجات دادن الی فقط خودخواهی خود را نشان داد مثل خودمان که خودخواهانه عزیزانمان را به عزیزان دیگران ترجیح می‌دهیم… بله جوئل در پایان شماره‌‌ی اول جان الی را نجات داد ولی در عوض در ادامه‌ی مسیر جان هزاران نفری که دچار این بیماری خواهند شد نیز به گردن اوست! چرا شاید این تنها شانس بشر برای بازگشت به یک زندگی عادی بود و جوئل این شانس را از مردم دنیا گرفت… نقطه‌ی مهم و کلیدی در داستان شماره‌ی دوم بازی همین اتفاق است.

در حقیقت بازی قصد دارد تا شما را در موقعیت سختی قرار دهد و بازیکن را در یک آزمون واقعی، محک بزند. آزمونی که شما باید در آن قضاوت کنید که کدام طرف ماجرا حق می‌گویند در حالی که از یک طرف عاشق یک طرف ماجرا هستید (جوئل) و از طرف دیگر از طرف مقابل بیزارید (ابی) سازندگان شما را بر سر دو راهی حق بالاتر است یا دوست داشتن قرار می دهند و بازیکن را در هم شکسته و به فکر فرو می برند! بازی The Last of Us Part II داستان تلخیست از اتفاقات و مسیری که انسان را تغییر می دهد و به سمت تباهی می کشاند. زمانی که انتقام، جلوی فکر انسان را می گیرد و عواقب جبران ناپذیر و ویران کننده ای را به دنبال خود نه تنها برای فرد بلکه برای دنیای اطرافش به بار می‌آورد.

      ” انتقام یک جدال پر انرژی ولی بیهوده به سمت یک باختِ از قبل تعیین شده است. “

بازی در مورد ذات انسان هاست که چطور می‌توان در طی سال ها تغییر کند و اینکه انتقام یک جدال پر انرژی ولی بیهوده به سمت یک باختِ از قبل تعیین شده است. بازیی که درس های زیادی در عمق داستانِ بلند و پرجزئیاتش برای مخاطبانش مخفی کرده است. دنیای آخر و زمانی که به مرگ آغشته شده و می توانست توسط یک منجی نجات پیدا کند اما بازی مسیر تحول همان منجی را نشان می‌دهد که چطور به سمت سیاهی و جنون می رود و در آن غرق می‌شود‌.

در کنار سیاهی مطلق در داستان ، بازی با فلش بک هایی به گذشته و خط‌های داستانی خاطره انگیز می رود و این باعث افزایش بار احساسی داستان ، افزایش پیوندهای بین شخصیت‌ها و همینطور باز شدن گره‌های داستانی بازی می شود‌. می‌توان گفت این فلش بک ها در حقیقت یکی از بهترین قسمت های بازی را برای طرفداران رقم می زنند و بسیار خاطره‌انگیز درست شده‌اند.

       “روایت داستان بازی در درون تک تک لحظات گیم پلی آن نهفته است و نمی‌توان با دیدن چند کات سین در مورد داستان بازی اظهار نظر کرد”

روایت داستان بازی در درون تک تک لحظات گیم پلی آن نهفته است و نمی‌توان با دیدن چند کات سین در مورد داستان بازی اظهار نظر کرد و باید تمام این لحظات را تجربه کنید تا متوجه شوید این داستان دارای چه عمقی است. داستان بازی The Last of Us Part II یک سری از احساساتی‌ترین صحنه های صنعت گیم را برای مخاطبانش مهیا کرده‌است که به شدت آنها را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. بازی یک آینده‌‌ی بسیار تاریک و بدون امید را به تصویر می‌کشد جایی که نفس در سینه حبس می‌ماند و کینه و نفرت و انزجار حکم رانی می کند. بازی The Last of Us Part II فقط در مورد داستانی ساده مثل الی و جوئل و سفرشان نیست. بلکه در مورد عواقب یک عمل است ، عملی که به شکلی زنجیروار نتایج وحشتناکی را برای تمام بازماندگان این دنیای آخر و زمانی به دنبال دارد. مسئله فراتر از چند صحنه‌ی گذرا و احساسیست. شاید در ابتدا دلمان از اتفاقات اولیه داستان بگیرد اما در ادامه‌‌ی داستان همه چیز خیلی تلخ برایمان روشن‌ می شود و داستان رنگ واقعی خود را به ما نشان می‌دهد و مشخص می شود که هیچ شخصیتِ مثبتی در این دنیا وجود ندارد و هر‌کس عواقب تصمیماتِ احساسی که در طول این داستان گرفته را می بینید.

بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II

     “بازی The Last of Us Part II انتهای بیهوده‌ی مسیرِ انتقام را به نمایش می‌گذارد… جایی که انتقام به آتشی تشبیه می‌شود که نه تنها زندگی فرد را از بین می‌برد بلکه زندگی انسان‌های دیگر را نیز شعله‌ور می‌سازد…. “

“اخطار : چند پاراگراف پیش رو دارای اسپویل مستقیم از داستان می باشد اگر نمی خواهید چیزی از داستان لو برود و هنوز بازی را به پایان نرسانده‌اید (یا بعدا قصد انجام آن را دارید) به بعد محل پایان اسپویل بروید که مشخص شده‌است.”

بر خلاف چیزی که انتظارش را داشتیم…شما در نقش دو شخصیت در بازی ایفای نقش می کنید. هر دو شخصیت به دنبال انتقام هستند و هر دو شخصیت در این راه دردهای زیادی را تحمل می کنند و عزیزانشان را از دست می‌دهند. بازی در حقیقت نمی‌خواهد شما را به شخصیت‌ها علاقه‌مند کند حتی الی نیز شخصیتی دوست داشتنی در این شماره ندارد. برخلاف بازی قبل، قصد بازی ساخت شخصیت‌های دوست داشتنی نیست بلکه اینجا انتهای تاریک دنیایی رو به پایان است و خشونت و بی رحمی است که در گوشه گوشه‌ی آن حکم رانی می‎کند. کشتن برای الی به راهی برای سیراب کردن امیالش تبدیل شده‌است و انتقام بهانه‌ای برای قتل و عام است! در طول بازی الی را می بینید که کلماتی با نفرت تمام  بعد از کشتن هر دشمن به زبان می‌آورد و بی‌وقفه در حال کشتن است. و جالب اینجاست که این خود بازیکن است که باید تمام این مسیر را با انتخاب های صحیح و نادرست او سر کند و هر چه بیشتر وارد دنیای بازی شود.

بازی The Last of Us Part II بیشتر شبیه یک آینه می‌ماند که کرده‌های هر دو شخصیت بازی را به سمت آنها بازتاب می‌دهد. شاید بعضی ها فکر کنند اگر بازی قرار بود به واسطه‌ی انتخاب‎های اشتباه دو شخصیت اصلی به بازیکن تلنگری وارد کند بهتر بود به بازیکن حق انتخاب در دل ماجراهای بازی می‌داد مثلا کشتن یا نکشتن شخصیتی خاص را به عهده آنها می‌گذاشت تا در صورت انجام هر عملی، نتیجه‌ی آن عمل نیز در بازی مشخص شود…اینگونه هم بازی تاثیرگذارتر بود و هم این بازیکن بود که داستان را رقم می زد و می‌توانست مسیرهای مختلف را تجربه کند. پس داستان بازی دارای بعد بیشتری می شد. اما مگر قرار نیست ما از مسیر دید شخصیت‌ها انتخاب های خود آنها را بی‌طرفانه نظاره کنیم و در انتها تاثیری از داستان بگیریم؟ پس وجود حق انتخاب در چنین داستانِ خطی و سینمایی اصلا منطقی نمی‌باشد و بازیکن می‎خواهد داستانی که کارگردان و نویسنده (Neil Druckmann) برای او تهیه کرده‌‎است را ببیند و تجربه کند.

اما کمی نیز از مشکلات داستان حرف بزنیم. یکی از مشکلات داستانی بازی را می توان به اتفاقات عجله‌ای و به شکلی کاملا تصادفی بازی ربط داد… به عنوان مثال می توان به رو به رو شدنِ شخصیت ابی (شخصیت دوم بازی) با جوئل در اوایل بازی اشاره کرد. در حالی که ابی به دنبال جوئل بود، کاملا تصادفی با او برخورد می‎کند و جوئل او را از مرگ حتمی نجات می‎دهد جلوتر جوئل مشخصات خود را به شکلِ احمقانه‌ای در اختیار ابی (که از قضا به دنبال اوست) قرار می‌دهد و در ادامه می بینیم که ابی جوئل را که کمی پیش نجاتش داده بود به شکل وحشیانه ای جلوی چشم الی (که او نیز به شکل تصادفی و از قضا! در صحنه حضور دارد) به قتل می رساند و داستان چرخه‌ی انتقام بازی را شکل می‌دهد….

یا بخش اعظمی از داستان ابی به آشناییِ او با دو شخصیت فرعیِ بازی Lev و Yara سپری می‌شود که فقط برای این به بازی اضافه شده‌ که شما این حس را بدست بیاورید که ابی شخصیت خوبی است! و گرنه، نه شخصیت‌های دلچسبی هستند و نه این بخش داستانی ارزش این همه وقت گذاشتن برای بازیکن دارد. در واقع بازی کردن در نقش ابی آن هم نزدیک به نیمی از بازی کمی از حس اولیه بازی را می‌گیرد و با اتفاقاتی که در اول بازی می‌افتد او نمی تواند حس یک شخصیت اصلی را به مخاطب انتقال دهد. هر چند بازی کردن در نقش او ایده‌ی بدی هم نیست چرا که باعث می شود یک طرفه به داستان نگاه نکنیم و داستان را از دو زاویه‌ی متفاوت مورد بررسی قرار دهیم‌. با این حال پرداخت چند ساعته به این بخش از داستانِ ابی به نظر زیاده‌روی می آید. این بخش‌ها یک سری از بهترین طراحی مراحل بازی را شامل می‌شود اما حسی که در هنگام بازی کردن با شخصیت الی به شما می‌دهد را برای مخاطب ندارد. چرا که شما با شخصیتی بازی می کنید که علاقه‌ای به او ندارید و سازندگان شما را به نوعی مجبور به بازی کردن در نقش او می کنند که برای برخی بازیکنان ممکن است عذاب آور باشد.

اسپویل از پایان بازی
اما پایان بازی به نظر کاملا به سلیقه‌ی شما بر می‌گردد از نظر من نکشتن ابی حتی از کشتن او در انتها تاثیرگذارتر ساخته شده است. الی در مبارزه با ابی در انتهای بازی دو انگشتش را از دست می دهد و وقتی به خانه بر میگردد متوجه می شود که دینا را نیز از دست داده است. او پدرش جوئل را نیز دیگر ندارد و حتی نمی تواند با نواختن گیتار به خاطر از دست دادن انگشتانش کمی به یاد چیزهای دوست داشتنیِ از دست رفته‌اش بیفتد… اینجا انتهای دردناکیِ پایانِ بازیست وقتی الی ناامیدانه گیتار را به پنجره تکیه می دهد و خود در دور دست‌ها محو می‌شود.‌… در صورتی که الی ابی را می کشت تمام آن ساعت‌ها شخصیت پردازی و داستان سرایی برای شخصیت ابی به نوعی بیهوده می شد و پیام داستانی بازی نیز چنین رسا در وصف بیهوده بودن انتقام نمی توانست شنیده شود. اگر از دیدگاه دیگر نگاه کنید ابی نیز بعد از انتقام گرفتن از جوئل همه چیزش را از دست می دهد پس همانطور که می‎بینید بازی با یک پایان پر قدرت به پایان می‌رسد که برای حداقل این داستان تاثیرگذاری بیشتری برای مخاطب دارد و انتهای بیهوده‌ی مسیرِ انتقام را به نمایش می‌گذارد… جایی که انتقام به آتشی تشبیه می‌شود که نه تنها زندگی فرد را از بین می‌برد بلکه زندگی انسان‌های دیگر را نیز شعله‌ور می‌سازد….

(پایان اسپویل)

بخش سوم گیم پلی (بخش اسپویل دار)

(برای اطلاعات بیشتر در مورد گیم پلی و مسائل مربوط به آن به قسمت اول این متن بررسی بازی The Last of Us Part II /مسیرِ بی پایانِ انتقام مراجعه کنید.)

هر دو شخصیت خصوصیات خاص خود را در طول نبردها دارند الی به راحتی از چاقو استفاده می کند و ابی حتی با مشت‌هایش نیز می‌تواند دشمنان را از پا دربیاورد. سلاح‌های هر دو نیز متفاوت است و می توانید توانایی های هر دو را به شکلی جداگانه ارتقاء دهید بعد از اتمام بازی در بخش New Game Plus می توانید توانایی‌ها و سلاح‌های ارتقا داده‌شده هر دو را با خود در بازی جدید تجربه کنید.

بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II

بخش هفتم صحبت نهایی / بررسی داستان بازی Last of Us Part II

        مهمترین بخش هر بازی کامپیوتری گیم‌پلی آن و تعاملی است که گیم پلی را به داستان پیوند می‌زند.

در انتها این متن را با چند سوال اساسی و پاسخ به آن‌ها به پایان می‌رسانیم ؛ آیا بازی The Last of Us Part II یک اثر بی‌نقص است؟ خیر ، هر کس که وقت تجربه‌ی بازی را تا کنون داشته و نگاه دقیق و فارغ از نظر شخصی به بازی داشته باشد می تواند ایرادات مشهود بازی را به طور کامل درک کند. ایراداتی مانند شخصیت پردازی سطحی برخی شخصیت‌های بازی ، اتفاقات تصادفی ، شخصیت‌های دوست نداشتنی! ، انیمیشن‌های تکراری مخصوصا در هنگام کشتن دشمنان در قسمت مخفی‌کاری که بخش زیادی از بازی است ، کش دادن داستان شخصیت دوم بازی و وارد کردن یک داستان فرعی بلند که کمی از حس کلی داستانِ اصلی را می گیرد و بازیکن را خسته می‌کند، پایانی که ممکن است برای برخی بازیکنان ارضا کننده نباشد. (از نظر من عالی بود) ، خشونت بیش از حد بازی برای برخی بازیکنان (از نظر من ضروری بود) و ….!

اما تمام این ایرادات جزئی یا کلی ، کوچک یا بزرگ ، جدی یا سطحی آیا می تواند نکات مثبت عظیم بازی را که در یک بازی کامپیوتری به مراتب پر اهمیت تر از موارد بالا می‌باشند را تحت تاثیر خود قرار دهد؟ آیا این نکات میتواند لطمه ‌ای به گیم پلی فوق العاده و جذاب بازی ، طراحی مراحل زنده و هوش‌مندانه و متنوع بازی ، جهان سازی و ساخت اتمسفر منحصر به فرد در بازی ، محتواسازی و معنی دار کردن هر چه بیشتر صحنه‌های بازی ، وجود نقشه های بزرگ با حس جستجو در دنیای بازی ، محیط‌های کوچک که حس ترس و تنگا را در بازیکن بوجود می‌آورد، جزئیات گرافیکیِ چشم نواز ، آهنگ های فوق العاده احساسی، دشمنان متنوع که هر کدام ویژگی ها و روش های پیش‌برد خاص خود را دارند و … وارد کند؟

مهمترین بخش هر بازی کامپیوتری گیم‌پلی آن و تعاملی است که گیم پلی را به داستان پیوند می‌زند. اینجا با یک فیلم سینمایی طرف نیستیم که به فرم و ساختار و محتوا ایرادی وارد کنیم. بازی به اندازه‌ی سریال وقت ساخت شخصیت پردازی و داستان گویی نیز ندارد. و در کل فیلم و سریال با بازی کامپیوتری کاملا متفاوت‌اند و با دو مقوله کاملا متفاوت طرف هستیم و مقایسه آنها کاملا احمقانه است. پس نقد کردن این دو نیز مثل هم و دقیق شدن در داستان بازی نیز می‌تواند کاری بیهوده باشد چرا که بازی کامپیوتری اساسا گیم پلی محور است و داستان و محتوا در مرحله دوم و با پیوند با گیم پلی معنی پیدا می‌کند و گیم پلی و جذابیت و در کل فان هدف اصلی ساخت یک بازی کامپیوتری است. در حالی که حتی برخی فیلم ها جذابیت و فانی ندارند اما شاهکارهای پر عمق و معناداری هستند و یا حتی یک فیلم ۲ دقیقه‌ای کوتاه چنان تاثیرگذار و معنی دار است که حتی می تواند از هر سرگرمی دیگری پر عمق‎تر و تاثیرگذار تر باشد! چرا که هدف هر مدیوم با هم کاملا متفاوت است و مقایسه کردن هریک با هم کاری بیهوده و احمقانه است.

بازی The Last of Us Part II یک بازی کامپیوتری فوق العاده است اما نه یک داستان بی نقص و بی عیب این دو با هم کاملا فرق می‌ کند. در این بازی با یکی از بهترین گیم پلی‌ها و طراحی مراحل و ساخت اتمسفر منحصر به فرد رو به رو هستید. بازیی که روایت داستانی منحصر به فردی را وارد صنعت گیم کرده و یک داستان تاریک و تلخ با یک پایان سینمایی و پر معنی را برای مخاطب خود به ارمغان آورده است. برخی داستان‌ها باید تلخ شروع شده و تلخ‌تر از آن به پایان برسند تا تاثیرشان تا سال‌ها در ذهن و روح مخاطبشان تا همیشه هک شود. بازی The Last of Us Part II یک شاهکار در صنعت بازی‌های کامپیوتری محسوب می‌شود. همین که بیش از 6 سال برای ساخت این بازی زمان و نزدیک به ۱۰۰ میلیون دلار (یا بیشتر) برای ساخت چنین بازیی هزینه شده باید قدر سازنده و بازی را دانست. و یادتان نرود، نبود یا شکست چنین عناوینی می‌تواند ضربه سنگینی به بدنه‌ی این صنعت وارد کند و بیشتر سازندگان را به سمت بازی‌های رایگان کوچک ولی پردرآمد سوق دهد.

پر از احساسات

این یکی از درگیر کننده ترین بازی های کامپیوتری ساخته در دنیای گیم محسوب می شود. بازیی که به قدری شما را درگیر خود می کند که تا روزها دوست دارید در مورد بدی ها و خوبی هایش با دیگران بحث و جدل کنید! چنین چیزی دیگر شاید در این صنعت تکرار نشود. بازیی که احساسات شما را به چالش می کشد …

 نتیجه گیری کلی بازی و معرفی شخصیت های اصلی بازی

جوئل میلر
(Joel Miller)

     ” من مدت مدیدی برای بقا جنگیدم ، مهم نیست برای چی ، بلاخره آدم یه چیزی برای جنگیدن براش پیدا میکنه…”

یک بازمانده‌ که تلخی ها و دردهای زیادی را در طول پیدا شدن همه گیری Cordyceps از سر گذرانده‌ است. در همه گیری قارچی که تمدن های زیادی را از بین برد او همه چیزش را از دست داد… خانواده ، دوستان و حتی دختر کوچکش و او اکنون یک فرد تنها و زخم دیده است که برای زندگی قاچاق کالا انجام می دهد اما در ماموریت جدیدی که به او داده میشود او باید یک دختر کوچک به نام الی را به یک بیمارستان برساند در این راه او سختی های زیادی را تحمل می کند اما در آخر او نمی تواند از الی دست بکشد و نمی‌تواند تحمل کشته شدن او را حتی به قیمت ساخته نشدن واکسن و کشته شدن هزاران نفر به جان بخرد. الی تبدیل به دخترش شده است و او الی را در آخر نجات داده و به همراه او به شهر جکسون به پیش برادرش که تازه پیدایش کرده می رود. ۵ سال از اتفاقات شماره اول گذشته او اکنون باید با جزای اعمالش رو به رو شود‌!

الی
(Ellie)

     “بعد از چیزی که از سر گذروندیم…همه‌ی کارهایی که کردم نمی‌تونه برای هیچی باشه…”

الی دختر سرسختی است که در این دنیای آخر و زمانی پرورش پیدا کرده است. او کسی است که نسبت به بیماری Cordyceps به طور کامل مصون است .در شماره اول به امید ساخته شدن واکسنی ؛ او با جوئل به سمت بیمارستان گروه Fireflies همسفر می شود و یک رابطه پدرانه ، دخترانه بین آنها در این مسیر شکل می گیرد‌. او را با خواندن کتاب‌ طنزش و شگفت زده شدنش از دنیای ناشناخته‌ی اطرافش می شناسیم اما اکنون ۵ سال از آن اتفاقات گذشته او حقایقی را فهمیده و سرسخت‌تر از همیشه شده است… او یکی از شخصیت های اصلی داستان بازی است.

ابی اندرسون
(Abby Anderson)

ابی یکی از شخصیت‌های اصلی بازی محسوب می‌شود. او دختر Jerry Anderson جراح مغزی بود که برای گروه Fireflies کار می کرد که توسط جوئل برای نجات الی در پایان قسمت اول بازی کشته می شود. ابی در این بازی به دنبال انتقام گرفتن از جوئل می باشد…

بازی Last of Us Part II

بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II
بازی Last Of Us II

نمره سایت ساعت 7

(شاهکار)

(شاهکار)

انتهای بیهوده‌ی مسیر انتقام

بازی The Last of Us Part II یک بازی بی نقص نیست. نقص‌‌هایی دارد و حتی ممکن است برای برخی بازیکنان دوست نداشتنی و توهین آمیز به نظر برسد! اما مثل هر عنوان خیره‌کننده و خاص، بازی با هدف بازگوییِ داستانی فقط برای جلب رضایت طرفدارانش یا عام مردم نوشته نشده‎ است بلکه قصد این را دارد که خط سیر داستانی شخصیت‌هایش را همان که هست و به همان شکلی که باید تمام شود را نشان دهد. همین باعثِ یک حس ویژه و منحصر به فرد در بازی شده‌است که در کمتر بازیی می‌توان آن را تجربه کرد. گیم پلی ، صداگذاری ، آهنگ سازی ، گرافیک ، فضاسازی ، دشمنان واقع پذیر ، دنیای منحصر به فرد و تلخ و تاریکِ آخر و زمانی و… نکاتی است که هر نکته‌ی منفی بازی را کم رنگ می‌کند و ارزش این بازی را به اندازه‌ی یک عنوان شاهکار بالا می‌برد. بازیی که شاید دیگر نمونه‌ی دیگری از آن – با این همه جنجالی که برایش بوجود آمده است – در این صنعت دیده نشود… عنوانی که تجربه‌اش تا مدت‌ها شما را غرق در دنیا و داستان تلخ و تاریکِ خود می‎کند…

امیدواریم از مطلب ” بررسی داستان ، شخصیت‌ها و پایان بازی Last of Us Part II ” لذت برده باشید تا بعد…

آخرین مطالب به روز شده

آخرین مقالات اختصاصی

اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mosi
Mosi

من خیلی از این بازی لذت بردم ممنون که از زاویه های مختلف بررسی کردید

احمد
احمد

ممنون از مطلب خوبتون خیلی لذت بردم
بازی خیلی خوبه مشکلات داره ولی خیلی پر جزئیات و خیره کننده ساخته شده