I don’t understand.

نمیفهمم.

I thought things were going pretty well.

فکر میکردم همه چی داشت خوب پیش میرفت.

I thought we were kind of simpatico.

فکر کردم به نوعی خوش برخورد خواهیم بود.

We were becoming a real team.

داشتیم یه تیم واقعی می شدیم.

Not so much.

نه خیلی زیاد.

Is this about the temperature setting?

موضوع راجع به تنظیم دما هست؟

I can assure you that will not happen.

میتونم اطمینان بدم که دیگه اتفاق نخواهد افتاد.

It is bigger than that. It is much more than that.

موضوع بزرگتر از این حرفاست. خیلی بزرگتر.

Could you elaborate?

میشه واضح تر بگی؟

But I don’t think either of us would necessarily benefit from a prolonged.

اما فکر نمیکنم هیچ کدام از ما لزوما سودی از ادامه کار ببریم.

I set up the entire lab.

من کل آزمایشگاه رو آماده کردم.

You said you liked the configuration.

خودت گفتی که نظم و ترتیب رو دوست داری.

You are a fine chemist, really, with a promising future.

تو شیمیدان خیلی خوبی هستی، واقعا میگم، با آینده ای روشن و نوید بخش.

It is just that we have different rhythms.

ولی ما ریتم های متفاوتی داریم.

It is as if I am classical, but you are more jazz.

مثلا من انگار کلاسیکم ولی تو بیشتر جَز میخوری.

And God knows there is nothing wrong with jazz.

خدا میدونه که جَز اصلا هم بد نیست.

It is simply that I require classical.

خیلی موضوع واضحه که من به کلاسیک احتیاج دارم.

Exactly.

دقیقا.