بررسی سریال Dark فصل سوم / هزارتویی بی انتها

بررسی سریال Dark فصل سوم / هزارتویی بی انتها

سریال Dark (تاریک) یکی از عجیب و غریب‌ترین و پیچیده‌ترین سریال‌های علمی تخیلیِ ساخته شده تا کنون است‌. فصل سوم و پایانی سریال تاریک توسط Baran bo Odar و Jantje Friese ساخته و در تاریخ ۲۷ ژوئن از شبکه‌ی Netflix منتشر شده‌است. با سایت ساعت هفت با بررسی سریال Dark فصل سوم همراه شما عزیزان هستیم.

در مورد فصل دوم سریال می توانید در بررسی سریال Dark (فصل دوم) مطالعه کنید.

اگر به دنبال خواندن مطالب بیشتر در مورد سریال های برتر می گردید به لیست بهترین سریال ها مراجعه کنید…

این متن فاقد اسپویل از بخش های اصلی داستان است اما بهتر است قبل از دیدن سریال فقط به خواندن نتیجه گیری بسنده کنید… (در پستی جداگانه در آینده به داستان سریال خواهیم پرداخت)

[Best_Wordpress_Gallery id=”45″ gal_title=”گالری عکس سریال Dark”]

” چیزایی که می دونیم یه قطرست و چیزهایی که نمیدونم یه اقیانوسه “

بررسی سریال Dark فصل سوم

شهر ویندن دوباره هدفِ داستانی پیچیده ، مرموز و علمی تخیلی قرار گرفته‌است. در میان مه غلیظش و در جای جای جنگل ، برکه ، نیروگاه و تمام بخش‌هایش ، همه‌ی مردم شهر را در یک چرخه‌ی بی‌انتهایی از اتفاقات گرفتار کرده‌است. سریال Dark ، سریال پرجزییاتیست و نه تنها داستان شخصیت‌هایش را بازگو می‌کند بلکه یک شهر با تمام جزئیاتش را خلق کرده و یک اتمسفر منحصر به فرد بوجود آورده‌‌است. به طوری که شما فراتر از یک سری شخصیت ، به کل سرنوشت مردم این شهر و چرخه‌ای که در آن گرفتارند علاقه‌مند می‌شوید… چرخه‌ای که به آخر الزمان و نابودی دنیا متصل شده‌است.

سریال Dark داستان مردم شهر ویندن در سه مقطع زمانی گوناگون و البته دو جهان موازی را برایتان بازگو می‌کند. شخصیت‌های سریال مانند مهره‌های شطرنج می‌مانند که باید مکان و محل درست آنها را در طول سفری که در داستان اتفاق می‌افتد بشناسید تا به درک بهتری از داستان کلی سریال برسید. اگر قصد دیدن سریال را دارید یا باید خودتان نمودار خانواده‌ها و شخصیت‌ها در زمان‌های مختلف را برای درک بهتر داستان بکشید یا از این سایت کمک بگیرید در غیر این صورت کار سختی برای کنار هم گذاشتن پازلِ داستانیِ شخصیت ها ، در پیش دارید.

“The end is the beginning, and the beginning is the end”

کلید اصلی داستان فصل سوم Dark دو شخصیت “جوناس” و “مارتا” می باشد

سریال Dark قدم به قدم پیچیده تر و تو در تو می شود و تعداد بسیار زیاد شخصیت ها شما را گیج می‌کند. شخصیت‌ها به قدری در زمان عقب و جلو می شوند و اتفاقات مختلفی برایشان رخ می دهد که شخصیت با ثباتی را برایتان خلق نمی ‌کنند. سریال پر از گره‌های تو در توست با باز شدن یک گره یک علامت سوال دیگر شکل می گیرد و یک معمای تازه پدیدار می‌شود.در طول سریال شخصیت‌ها با سفر از زمانی به زمان دیگر قصد تغییر اتفاقات به شکل دلخواهشان را دارند. غافل از اینکه تمام این سفرها سرآغازِ مسیرهایی هستند که تمام مشکلات فعلی را برایشان بوجود آورده‌است. یعنی آنها فکر می‌کنند که می‌توانند مسیر را تغییر دهند بلکه آنها در گره‌هایی بی‌جواب گرفتار هستند و هیچ قدرت انتخابی ندارند‌ که مسیر آن‌ها را تغییر بدهند. شما در گیر و دارِ انتخاب‌های غلط و صحیح شخصیت‌ها و رازهای نگویی که در این بین در جریان است گیر می‌افتید و تلوتلو خوران داستان را پیش می‌برید در حالی که هرچه که به جلوتر می‌روید شخصیتی نیست که در ذهنتان هک شده باشد و برایتان پر اهمیت شود. در Dark کشف راز و چیدن پازل و اینکه کدام قسمت شروع و ادامه‌ی خط داستانیست بیشتر اهمیت دارد و زمانی به شخصیت‌ها نمی‌رسد که به آنها از نزدیک‌تر نگاه کنیم و بیشتر با آنها ارتباط برقرار کنیم تا آنها را دوست داشته باشیم یا از آنها بدمان بیاید. احساس شما نسبت به اکثر (نه همه) شخصیت ها حس بی تفاوتیست.

کلید اصلی داستان فصل سوم Dark دو شخصیت “جوناس” و “مارتا” می باشد که پراهمیت‌ترین شخصیت‌های داستان هستند. در فصل سوم آنها به “آدم” و “حوا” معروف هستند. آدم و حوا که در کتاب‌های مقدس سرآغاز بشریت هستند و در اینجا این دو ، نمادِ شروع و پایان چرخه‌ی بی‌پایان ِزمانیِ اتفاقات سریال هستند‌. اینبار اما آدم و حوا در مقابل هم ایستاده‌اند و هر کدام برای دستیابی به آنچه فکر می‌کنند باعث تغییر در چرخه است تلاش می‌کنند اما غافل از اینکه فقط در چرخه‌ی بی انتهایی از اتفاقاتِ بی‌پایان گرفتار شده‌اند. رابطه‌ی بین مارتا و جوناس یک پیوند ناگسستنیست که یکی از بهترین و عمیق‌ترین رابطه‌های عاطفی‌ایست که در سریال‌های تلوزیونی تا به امروز به تصویر کشیده شده‌است. عشقی که حتی در طول مسیرش به نفرت تبدیل می‌شود و این دو را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد.

فصل سوم سریال Dark پا را فراتر گذاشته و وارد دنیاهای موازی نیز شده است. حال تمام آن سر و کله زدن با زمان و سفر به گذشته و حال و آینده و شناخت شخصیت‌های پراکنده در زمان‌های مختلف را با دنیاهای موازی ترکیب کنید تا معجونِ گیج کننده‌ی فصل سوم را شکل دهید. در دنیای موازی دیگر نیز تقریبا همین مشکلات البته با کمی تغییرات برای شهر و شخصیت‌ها در جریان است. گم شدن کودکان و تمام رمز و رازهایی که نیروگاه هسته‌ای برای شهر بوجود آورده. اما خصوصیات اخلاقی و ظاهر بسیاری از شخصیت‌ها در بُعد‌ دیگر تغییر کرده‌ و روابط برخی شخصیت‌ها به شکلی کاملا متفاوتی دیده‌ می‌شود‌. در این دنیا دیگر میکل در زمان گم نشده است پس دیگر جوناسی وجود ندارد! با تمام این تغییرات در ظاهر شخصیت‌ها اما ذات برخی از آنها تغییر نکرده مثل Ulrich که هنوز یک خیانت‌کار است یا Hannah که به شکل تندرویی عاشق Ulrich است! این‌ها ریزه‌کاری های داستانیست که دوستشان خواهید داشت‌.

” ما فکر می‌کنیم جاودانه‌ایم اما فقط یه “نفس” الان رو از بعدش جدا میکنه! “

سریال Dark یکی از عمیق‌ترین سریال‌های علمی تخیلی ساخته شده تا کنون است‌.

در ابتدا فصل سوم ، به جایی که به حل معماهای دو فصل قبلی بپردازد به شکلی کاملا افسار گسیخته به طرح معماهای جدید با معماری کاملا پیچیده دست می‌زند به طوری که حتی اگر به شکل جدی نیز سریال را دنبال کرده باشید تا میانه‌ی سریال باز گیج اتفاقات پی در پی می شوید. اما به یکباره سریال در چند قسمتی پایانی به حل معماها می پردازد و تا حدودی همه چیز را حل و فصل می کند. با این حال یک تفاوت فاحش بین نیمه اول فصل سوم و نیمه دوم آن دیده می‌شود و ممکن است نیمه اول بیننده را به شدت خسته و گیج کند. اما اگر تحمل کنید سریال به زیبایی تکه های پازل را کنار هم می‌گذارد و وقتی به قسمت‌های شیرین سریال می‌رسید به قدری جزئیات وجود دارد که واقعا از تک تک قسمت‌های پایانی لذت خواهید برد و تقریبا تمام معماهای داستان برای شما حل خواهد شد.

سریال Dark یکی از عمیق‌ترین سریال‌های علمی تخیلی ساخته شده تا کنون است‌. سریال به خوبی دنیای علمی تخیلی خود را با اتفاقات قابل درک رنگارنگ کرده است. از نظریه سیاه چاله‌ها ، نظریه پارادوکس زمانی ، نظریه کرم‌چاله و نظریه دژاوو در درون سریال با ترکیب تخیلات نویسنده به شکل زیبایی استفاده شده‌است. سریال با بازی با این گونه نظریه‌ها بیننده را بیشتر مجاب می کند تا اطلاعاتش را در این زمینه‌ها بالا ببرد. به طوری که بعد از دیدن سریال به تحقیق در مورد تمام این‌ موارد خواهید پرداخت و بیشتر علاقه مند به موضوعاتِ مربوط به “سفر در زمان” خواهید شد‌.

آهنگ های فوق العاده ای در طول سریال Dark خواهید شنید که به شدت تحت تاثیرتان می‌گذارند.

یکی از نکاتی که سریال Dark را ویژه کرده‌است ، فیلم برداری خاص به همراه صداگذاری و آهنگ های بسیار مناسب آن است که به زیبایی احساسات درون شخصیت‌ها را به خورد مخاطب می‌دهد. صدای صوت گوش و آهنگ‌های استرس‌زایی که به درون مخاطب نفوذ می‌کند. آهنگ های فوق العاده ای در طول سریال Dark خواهید شنید که به شدت تحت تاثیرتان می‌گذارند. و یکی از دلایلیست که هر سکانس سریال را برای مخاطبش تاثیرگذارتر کرده‌است. همینطور معمولا در انتهای هر قسمت سریال یک ترانه‌ی شنیدنی به همراه صحنه‌هایی خاص پخش می‌شود که احساسات را به درون سریال منتقل می‌کند.

سریال Dark در مورد نفرت و عشق است. در مورد ذات انسان‌هاست که چگونه تغییر می کند و در مورد اهمیت دادن به زمان و تاثیر اعمال بر روی آن است. اینکه حتی کوچکترین رفتار ما می‌تواند تاثیرات عمیقی برجای بگذارد. اما سریال تاریک این سوال را مطرح می کند که آیا توانایی تغییر سرنوشت خود را داریم؟ یا اگر ماشین زمانی داشتیم می‌توانستیم آنچه شده را تغییر دهیم؟ یا هر چه تلاش کنیم باز به همان چیزی که برایمان مقدر شده است برمی‌گردیم؟ و اینکه تلاش برای سفر به زمان چه مشکلاتی به دنبال دارد و آیا سفر در زمان باعث بروز مشکلات جبران ناپذیری می‌شود یا خیر؟ در طول سریال به دنبال پاسخ این سوالات خواهید گشت و این به تیزبینی و دقت شما برمیگردد که تا چه مقدار به جواب این سوالات برسید.

نتیجه گیری نهایی سریال Dark

سریال Dark با یک فصل اول طوفانی شروع و با فصل دومی عمیق شکل واقعی خود را سروسامان داد. و از همه مهمتر با یک فصل نهایی و قسمت‌های قدرت‌مند ، تمام قطعات پازل گونه‌اش را کنار هم چید تا به شکل نهایی و دوست داشتنی فعلی برسد. شاید تنها نکته منفی کل سریال یک دست نبودن فصل آخر و پراکندگیِ بیش از حد شخصیت‌هایش باشد. با این حال محصول نهایی و حسِ پایانی که سریال به شما می‌دهد خاص و منحصر به فرد است. در اینجا با یکی از بهترین پایان بندی‌های سریال های تلوزیونی طرف هستیم. پایانی که در ذهنتان هک می‌شود و مدت ها فراموشش نخواهید کرد. پایانی که سریال Dark را به عنوان یکی از بهترین سریال‌های تاریخ برای همیشه در قلبتان ماندگار می سازد…