داستان اولیه سری Resident Evil (داستان سری Resident Evil قسمت اول) (مقدمه) 

در بیش از 25 سال که از انتشار نسخه اصلی بازی Resident Evil بر روی رایانه شخصی و پلی استیشن یک گذشته، ده بازی اصلی برای این فرانچایز منتشر شده است (احتیاجی ندارد که به تعداد زیاد پورت‌های عجیب و غریب و اسپین‌ آف‌های متعدد بازی اشاره کنیم!) در این مطلب قصد داریم تا داستان‌ بازی‌های اصلی سری Resident Evil را با هم مرور کنیم. این مطلب از مقدمه و داستان قبل از اتفاقات شماره Zero آغاز می‌شود و در قسمت‌های بعدی به ترتیب اتفاقات اصلی داستان را برایتان روایت خواهیم کرد. با ساعت هفت با داستان اولیه سری Resident Evil همراه باشید.

دیگر مطالب مرتبط با سری Resident Evil

24 نکته جالب در مورد سری بازی Resident Evil که احتمالا نمی‌دانستید (مهم)

۱۰ فرانچایز پرفروش شرکت بازی سازی کپکام / پرفروش ترین بازی های کپکام (مهم)

بررسی بازی Resident Evil 4: Separate Ways

راهنمای قدم به قدم بازی Resident Evil 4 Remake (کامل)

بررسی بازی Resident Evil 4 Remake

راهنمای قدم به قدم بازی Resident Evil 4 کلاسیک

بهترین بازی سری Resident Evil

بررسی بازی Resident Evil 3 / بازگشت نمسیس

بررسی بازی Resident Evil Village

بررسی بازی Resident Evil 2 Remake /خیز دوباره وحشت

تاریخچه سری بازی Resident Evil / وحشت و بقا (کامل)

راهنمای بازی Resident evil 2 (کامل)

راهنمای بازی Resident Evil Village (کامل)

راهنمای بازی Resident evil 3 (کامل)

و اکنون داستان اولیه سری Resident Evil…

بهترین بازی سری Resident Evil از نظر شما کدام است؟
1404 رای‌
×

مقدمه: قبل از آغاز بازی‌ها…

داستان اولیه سری Resident Evil

اسمی که بیشتر از همه در سری Resident Evil با آن سر و کار داریم آمبرلا (umbrella) است، خوب دقیقاً آمبرلا چیست؟ خوب برای پاسخ بهتر به این سوال باید چند سالی از اتفاقات اولین شماره بازی به عقب برگردیم و به سال ۱۹۶۲ برویم… همه چیز با کشف ویروس پروجنیتور (Progenitor) در دهه ۱۹۶۰ آغاز می‌شود…

داستان اولیه سری Resident Evil
سه دانشمند جوان، ویروس‌ِ پروجنیتور را از یک گلِ کمیاب در غرب آفریقا به نام Stairway to the Sun کشت کردند

سه چهره کلیدی که برای خط زمانی اولیه Resident Evil مهم هستند و بیشتر اتفاقات داستان را اعمال و رفتار آنها شکل می‌دهد، ویروس شناسان ادوارد اشفورد، جیمز مارکوس و ازول ای اسپنسر هستند. این سه مرد جوان، ویروس‌ِ پروجنیتور را از یک گلِ کمیاب در غرب آفریقا به نام Stairway to the Sun کشت کردند (این گل در منطقه‌ای به خصوص رشد می‌کند)، قدرت‌های فرا انسانی خاصی درون این ویروس قرار دارد، از این رو برای ساخت سلاح‌های بیولوژیکی بسیار مناسب است. از نظر این دانشمندان این ویروس می‌توانست باعث ایجاد انسان‌هایی تکامل یافته با قدرت‌های خاص فرابشری شود. وقتی آنها گل‌ها را در ایالات متحده کشت می‌کنند با شکست پی در پی رو به رو می‌شوند. به نظر می‌رسد گل‌ها به شرایط بسیار خاصی برای رشد و پرورشِ مناسب احتیاج دارند. اینجاست که آنها متوجه می‌شوند، بودجه بسیار زیادی برای انجام تحقیقاتشان احتیاج دارند.

از همین رو آنها در نهایت در سال ۱۹۶۸ شرکت دارویی آمبرلا را تأسیس می‌کنند تا ماهیت واقعی تلاش‌های خود یعنی تلاش برای توسعه سلاح‌های بیولوژیک را پنهان کنند. همینطور آن‌ها می‌توانستند از طریق آمبرلا به درآمد مناسب برای انجام تحقیقات پنهان خود برسند. در کنار ساخت و فروش داروهای مختلف آنها یک سری سلاح‌های بیولوژیک را برای درآمد بیشتر به ارتش ایالات متحده فروختند. آنها از فروش ویروس پروجنیتور به ارتش درآمد بسیار خوبی بدست آوردند، پولی که توانست به تحقیقات سِری آنها کمک شایانی کند.

داستان اولیه سری Resident Evil
دکتر اسپنسر با کمک معمار جورج تروور عمارت اسپنسر و آزمایشگاه مخفی آمبرلا را در کوه‌های آرکلی ایجاد می‌کند…

در این دوره‌ی زمانی، اسپنسر با این پول با معمار جورج تروور قراردادی می‌بندد تا عمارت اسپنسر و آزمایشگاه مخفی آمبرلا را در کوه‌های آرکلی (درست خارج از شهر راکون‌سیتی) بسازد. در بالای این آزمایشگاه یک عمارت خاص و زیبا پر از تله‌های مرگبار و هزار تو ساخته می‌شود تا آزمایشگاه‌های زیرزمینی آن‌ها را مخفی و ایمن نگه دارد. پس از تکمیل عمارت، اسپنسر جورج، جسیکا همسرش و دخترش لیزا را برای جشن افتتاحیه عمارت دعوت می‌کند. جسیکا و جورج توسط اسپنسر به قتل می‌رسند، چراکه او دوست نداشت هیچکس از اسرار عمارت و نقشه‌های پنهان آن باخبر شود. لیزا نیز توسط آمبرلا ربوده می‌شود و تحت آزمایش‌های ویروس پروجنیتور قرار می‌گیرد. (جلوتر بیشتر در مورد او صحبت خواهیم کرد)

دسیسه‌های شیطانی اسپنسر اکنون شکل و شمایل بسیار زشتی به خود گرفته است. با اینکه اشفورد، مارکوس و اسپنسر زمانی همکار هم بودند ولی کم کم به رقبای سرسخت و جدی یکدیگر تبدیل می‌شوند. پس همه آنها تحقیقات مستقلی را در مورد ویروس پروجنیتور در پیش می‌گیرند و اساساً در یک مسابقه تسلیحاتی بر علیه یکدیگر شرکت می‌کنند.

داستان اولیه سری Resident Evil
دکتر مارکوس یکی از موسسان آمبرلا

در همان سالی که آمبرلا تاسیس شد، این شرکت مرکز آموزشی اجرایی آمبرلا را در کوه‌های آرکلی ساخت که دکتر مارکوس با اکراه  مدیریت آن را بر عهده گرفت. هدف این برنامه آموزش محققان جوان برای رسیدن به بالاترین رتبه‌های آمبرلا بود، اما دکتر مارکوس تمرکزش را بیشتر برای تحقیقات خود در مورد ویروس پروجنیتور قرار داد. تنش بین مارکوس و اسپنسر در دهه ۷۰ و ۸۰ به وجود آمد. مارکوس به نیات و تلاش‌های اسپنسر برای سرقت تحقیقاتش مشکوک شد و می‌خواست او که اکنون ریاست آمبرلا را برعهده داشت، سرنگون کند.

داستان اولیه سری Resident Evil
ویلیام بیرکین و آلبرت وسکر، ویروس شناسان جوان آمبرلا

در سال ۱۹۷۸، یکی از بزرگترین اتفاقات داستان RE روی می‌دهد… یک سال پس از پیوستن ویلیام بیرکین و آلبرت وسکر، ویروس شناسان دانشجو و جوان به مرکز آموزشی آمبرلا، دکتر مارکوس به پیشرفت بزرگی دست یافته بود. او با ترکیب ویروس پروجنیتور با DNA‌ زالو، توانست ویروس جدید و جهش یافته T-Virus را ایجاد کند. ویروسی که یک سلاح بیولوژیکی مرگبارتر بود. با اینکه ویروس پروجنیتور باعث مرگ فرد آلوده می‌شد، اما ویروس تی افراد مبتلا را در حالت روانی آسیب دیده زنده نگه می‌داشت و آنها را به حیوانات خشن و آدم‌خوار تبدیل می‌کرد. وقتی که مبتلایان به وسیله ایست قلبی از بین می‌رفتند این ظرفیت آشکار شده و آنها تبدیل به زامبی‌های خطرناک می‌شدند. مارکوس این تحقیقات را جلو برد تا مطمئن شود اسپنسر قادر به سرنگونی یا پیشی گرفتن از او نیست.

داستان اولیه سری Resident Evil
داستان اولیه آلبرت وسکر

در اینجا بگذارید کمی بیشتر در مورد یکی از شخصیت‌های مهم بازی یعنی آلبرت وسکر و گذشته او صحبت کنیم: وقتی آلبرت بچه بود، به همراه تعداد دیگری از کودکان هم سن و سالش به خاطر دارا بودن ژن‌های برتر و هوش بیشتر توسط آمبرلا جمع آوری می‌شود‌. دلیل اصلی تحقیق روی ویروس پروجنیتور از همان ابتدا نیز خلق گونه برتر انسانی بود و آمبرلا به دلیل خلق گونه برتر انسانی این کودکان را پیدا و از آنها به عنوان نمونه‌های آزمایشگاهی مورد استفاده قرار داد. دکتر اسپنسر معتقد بود که جهان در اثر انحطاط انسانی فاسد شده و آرزوی آرمان‌شهری متشکل از روشنفکرانِ با استعداد و اصلاح نژاد شده را داشت.

رئیس این پروژه‌ی اصلاح نژادی که به پروژه W (یا برنامه وسکر) معروف بود، دکتر زنی به نام وسکر بود. اسپنسر نه تنها نام پروژه بلکه تمام نام خانوادگی کودکان را نیز از اسم دکتر برداشت می‌کند. تمام کودکان ربوده شده در محیط‌های کنترل شده توسط اسپنسر نگهداری می‌شدند و به آنها بهترین آموزش‌های مختلف داده شد. همچنین آنها دائماً مورد شستشوی مغزی قرار می‌گرفتند تا فلسفه‌های دکتر به آنها تلقین شود. تمام کودکانِ وسکر به نمونه اولیه ویروس پروجنیتور آلوده شدند اما فقط تعداد محدودی از آنها زنده ماندند و بیشتر آنها به ویروس مبتلا شده و کشته شدند. از بین تمام کودکان زنده مانده اسپنسر متوجه می‌شود که بهترین و امیدوارکننده‌ترین آنها آلبرت وسکر است. پس جای تعجب ندارد که او در سال ۱۹۷۷ به عنوان یکی از محققان برجسته به شرکت آمبرلا ملحق می‌شود.

خوب بگذارید به داستان اصلی برگردیم، به دنبال پیشرفت‌هایی که مارکوس انجام داده است، اسپنسر اقداماتی را انجام می‌دهد تا اطمینان حاصل کند که از شرکای سابق خود عقب نمی‌ماند. پس او دو تن از مورد اعتمادترین افراد مارکوس را به سمت خود می‌آورد. ویلیام برکین و آلبرت وسکر بدون اینکه مارکوس در جریان باشد به طور مخفیانه برای اسپنسر کار می‌کنند. ویلیام و آلبرت به دستور رئیس جدیدشان، مارکوس را که روی پروژه جدیدی به نام ملکه زالوها (بخشی از تحقیقات ویروس تی) کار می‌کرد به قتل می‌رسانند. (این اتفاق مهمی است که تاثیرش را در داستان شماره Zero نشان می‌دهد)

داستان اولیه سری Resident Evil
بیرکین تحقیقات مارکوس را ادامه می‌دهد

بعد از این اتفاق بیرکین به تمامی تحقیقات مارکوس دسترسی پیدا می‌کند، او یک قدم این تحقیقات را جلوتر برده و گسترده‌تر می‌کند و به نتایج جدیدی در مورد ویروس می‌رسد. اگر لیزا دختر معمار عمارت را به خاطر داشته باشید، او سال‌ها پیش توسط اسپنسر ربوده شده و به عنوان یک سوژه آزمایشگاهی تحت آزمایش‌های مختلفی در آزمایشگاه زیر عمارت قرار گرفته است. به نوعی بعد از این همه سال او به یک موش آزمایشگاهی تبدیل شده است…

داستان اولیه سری Resident Evil
لیزا تروور…

در طول تحقیقات آمبرلا روی لیزا تروور، که بیش از یک دهه به طول انجامید، ویلیام بیرکین یک سویه جهش یافته از ویروس پروجنیتور را کشف می‌کند. او از لیزا برای تحقیق روی ویروس جدیدش استفاده می‌کند. با آزمایشات جدید، لیزا کمی هوشیاری خود را که به دلیل ابتلا به ویروس تی از دست داده بود به دست می‌آورد. از این رو او شروع به حمله به محققان زیر عمارت می‌کند. بعد از این اتفاق آمبرلا تصمیم می‌گیرد که لیزا را به خاطر اینکه بسیار خطرناک شده از سر راه بردارد و از بین ببرد. اما نگران نباشید او زنده می‌ماند و در قسمت‌های بعدی به سرنوشت او نیز خواهیم پرداخت.

فعلاً به زمانی برگردیم که بیرکین در حال آزمایش بر روی لیزا بود، او در این آزمایشات گونه جدیدی از ویروس را شناسایی می‌کند که برخلاف ویروس تی قابلیت احیای افراد آلوده را داراست و به نوعی آنها را از نظر بیولوژیکی جاودانه می‌سازد. در نهایت این گونه جدید جهش یافته G-virus نام می‌گیرد. بیرکین در حال قدرت‌نمایی بود: در این مرحله، تحقیقات وی در مورد ویروس جی تایید اسپنسر را به دست می‌آورد، به همین دلیل اسپنسر چند سال بعد دستور ساخت یک آزمایشگاه عظیم آمبرلا را در زیر شهر راکون می‌دهد…

در سال ۱۹۹۳، بیرکین برنامه G-virus خود را که توسط اسپنسر تایید شده بود، رسما به آزمایشگاه زیرزمینی شهر راکون یا NEST منتقل می‌کند و بیرکین و همسرش آنت ریاست این آزمایشگاه را در دست می‌گیرند. کنترل آمبرلا بر روی شهر راکون صرفاً مخفیانه نبود. این شرکت تمام عناصر اصلی زیرساخت‌های شهر را تأمین مالی می‌کرد. آمبرلا حتی به رئیس پلیس شهر، برایان آیرونز در ازای سکوتش در قبال عملیات غیرقانونی آمبرلا در زیر شهر، رشوه می‌داد.

داستان اولیه سری Resident Evil
اعضای تیم آلفای گروه ویژه S.T.A.R.S

در سال ۱۹۹۶، چند سال بعد از ساخت آزمایشگاه مخفی زیر راکون سیتی، آلبرت وسکر به گروه ویژه S.T.A.R.S (سرویس ویژه تاکتیک و نجات) از اداره پلیس شهر راکون که شامل نیروهای نخبه و بسیار کارآمد بود ملحق می‌شود.  وسکر به عنوان یک مامور مخفی در این گروه عمل می‌کند تا اطلاعاتِ تحقیقات مخفی آنها را به شرکت آمبرلا برساند و مطمئن شود که این گروه از اتفاقاتی که در شرکت آمبرلا در حال رخ دادن است مطلع نمی‌شوند. البته آلبرت وسکر شخصیت پیچیده‌ای است که انگیزه‌های مخفی و خودخواهانه‌ای زیادی دارد که بعداً به آنها خواهیم پرداخت. در سال ۱۹۹۸ وسکر به عنوان کاپیتان و رهبر تیم آلفای این گروه انتخاب می‌شود.

و اینجاست که داستان بازی Resident Evil zero اتفاق می‌افتد که در قسمت بعدی در مورد آن صحبت خواهیم کرد…

ادامه دارد…

آخرین مطالب به روز شده

آخرین مقالات اختصاصی

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سینا
سینا

عالی بود دمتون گرم. بی صبرانه منتظر ادامه مطلب هستم.

امین علیرضائی
پاسخ به  سینا

ممنون سینا جان حتما در حال آماده سازی ادامش هستیم.